خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

خورشید

براي تو 34 (يعني چي اونوقت)

بخشي از مكالمات ديروز من و خورشيد: من: خورشيد م.م (پسر دوست بسيار عزيزم كه توي مهد خورشيده) رو از طرف من سفت بغل كن و يه بوس محكم كن و يهش بگو از طرف من بوسيديش. خورشيد: كي بغلش كنم؟ من: همون اول صبح كه اومد مهد و ديديش، آخه چند وقته نديدمش و دلم براش خيلي تنگ شده. خورشيد: نميشه. توي مهد از بوس و بغل خبري نيست. خاله نمي ذاره. خونه نيست كه هر كاري خواستيم بكنيم بايد به حرف خاله گوش بديم. بايد يه وقت كه خاله نباشه بغلش كنم. من: واي. خدا به دود (به قول خورشيد) نه عزيزم اصلا نيم خواد بغلش كني. ****************************** بخشي از مكالمات خورشيد و مامان سوسن بعد دعوا: خورشيد: اصلا من با مهرشاد بزرگه (وقتي مهرشاد بزرگ شد) يه بچه...
28 فروردين 1391

تقديم به عزيزاني كه ناب ترين خاطره هايم را ساختند

کافی ست تو به شعرم بازگردی تا من از استوای زمستان ناگهان چشم بازکنم به بهار   ... ************************ باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من از من به من نزدیکتر تو از تو به تو نزدیکتر من برگرفته از وبلاگ /http://chekkeh.blogfa.com ************************************************************************* به قول مامانم من آْدم رفيق بازي بودم و هميشه تو مقاطع مختلف زندگي دوستان زيادي داشتم و  هركدوم با طرز فكر متفاوت از ديگري و از بودن همراه هركدومشون هم لذت مي بردم. دوستي براي درس خوندنبود ديگري براي خوشگذروندن يكي براي همراهي تو لحظ...
23 فروردين 1391

براي تو 33 (عيد خوب خوب)

خورشيدم چه روزهاي خوبي رو توي نوروز كنار هم گذرونديم و با يادآوري اش همچنان سرشار از انرژي و لبخند مي شوم. مثل هرسال يك هفته شمال در آغوش خانواده بابا و يك هفته تهران در آغوش خانواده مامان كه البته همه يك خانواده ايم. خوش گذشت و به سلامتي. و اين از همه مهمتره براي شروع يك سال خوب. و باز بهار و باز همراهي تو بعد ساعت كاري و اتمام مهد در پارك ها و خنده هاي بلند و از ته دلت روي تاب كه من رو هم با خودت مي بري. و از اتفاقات بامزه اين روزها: خورشيد روز اول بعد عيد توي پارك در مواجهه با يك كودك بسيار پرحرف و با صداي بسيار زير جيغ گونه: واي خدا به دود (دقيقا" با همين تلفظ) خورشيد وقتي دوست داشت در قسمت ديگري از پارك كه سايه بو...
21 فروردين 1391

براي پسركم مهرشاد

اولين پست سال 91 را براي عزيزتر از جانم (مهرشادم) مي نويسم. عزيز عمه توي عيد اين وبلاگ رو ديده بود و گفته بود عمه الكي هي قربون صدقه من ميره اينجا كه همش عكسهاي دخترش رو گذاشته! گفتم اين پست رو براي پسرم بنويسم و عكس اونو بذارم. از صميم قلب براي پسرم و همه عزيزاني كه امسال به مدرسه و كلاس اول ميروند آرزوي سلامتي و موفقيت مي كنم. الهي اولين روزهاي مدرسه شيرين ترين روزهاي زندگيتان باشد. در ضمن پسر گلم توي امتحان ورودي سه تا مدرسه خيلي خوب قبول شده كه از من خواسته بود اينجا بهش تبريك بگم. نفسم سلامتي و شادي تو براي ما بزرگترين موفقيت زندگيست و هميشه به خودمون مي باليم كه تو رو داريم.   ...
20 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد